گزیده ای از بهترین وپرخواننده ترین کتابهای منتشر شده

گزیده ای از بهترین وپرخواننده ترین کتابهای منتشر شده

ashtibketab@

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۳ دی ۹۶، ۰۰:۳۳ - محمد روشنیان
    سپاس

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نادر ابراهیمی» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰


یک عاشقانه آرام

نویسنده : نادر ابراهیمی


پرده اول: کودک، عاشقِ مادر نیست، محتاج مادر است؛ عشق، احساسی و کلامی کودکانه نیست  

از کودکی، عسل را بسیار دوست داشتم. این، شاید، یک قطعه خیالِ خالصِ چسبنده‌ی شیرینِ طلایی رنگ بود. کودکانِ کم سال، قدرتِ انتخاب ندارند. کودک، عاشقِ مادر نیست، محتاج مادر است. عشق، احساسی و کلامی کودکانه نیست. یک قطعه خیالِ خالصِ طلایی به نام عسل را دوست داشتم و بعدها، این دوست داشتنِ خیالی، گرفتارم کرد.     

زمانی عسلی خریدم که عسل نبود. دلم شکست. برانگیخته شدم. دربه در به دنبالِ عسلِ اصل گشتم، نیافتم. عسل فروشان، پیوسته فریبم می‌دادند. عسل فروشان، چیزی را می‌فروختند که «مثلِ» عسل بود. دلم بیشتر شکست. دلم برای کودکی‌هایم سوخت. دلم برای خلوصم سوخت. نمی‌خواستم از کودکی تا نوجوانی، تا جوانیِ تمام، چیزی را با لذت، یک لقمه درصبح، در دهان نهاده باشم که دروغ بوده باشد. هرجا که رفتم، حتی کنار بسیاری از کندوها، عسلِ راست نیافتم و زنبورانِ بی‌شماری را افسرده و متاسف یافتم و گریستم. 

برای ساختن یک جهان جعلی که در آن هیچ‌چیز، همان چیزی نباشد که باید گروهانی از آدم‌ها، سرسختانه تلاش کرد‌ند و ایشان به احترام همین تلاش جان فرسای غول‌آسای کمرشکن، دَمی به صداقت بازنخواند گشت؛ دَمی.

روزی زنبوری به من گفت: به ما آموخته‌اند که عسلی بسازیم که از جنسِ شیر‌ی گل‌ها نباشد و فشرده‌ی عطرِگل‌ها را در خود نداشته باشد.

- اگر عسل واقعی بسازید، اعدامتان می‌کنند؟  

- اعدام؟ چه حرف‌ها! در میان همه‌ی جانوران جهان، فقط انسان‌ها اعدام می‌شوند- به وسیله‌ی انسان‌ها. دیگر هیچ جانوری اعدام نمی‌شود و نمی‌کند.          

اگر پدرم، آن‌وقت‌ها که زنده بود، از کندوهای جنگلی، گهگاه برایمان عسل ناب معطر نیاورده بود، من به خاطر آن که عسل فروشان، عمری فریبم داده بودند، ممکن بود خودکشی کنم یا عسل‌فروشان را قتل‌عام کنم و اگر نکردم، به جای آن در خلوت بسیار گریستم و گریستم.           

روزی از مردی که می‌گفت عسل اصل را می‌شناسد، پرسیدم: عسلی که بی‌تردید کارمایه‌ی زنبوران درستکار بی‌ریای عاشق گل باشد، کجا می‌توانم بیابم؟     

عسل شناس گفت: در کوهپایه‌های آن گُل‌باران سبلان؛ جایی که- اگر بخواهی، نشانی‌اش را به تو می‌دهم- گُل، مثل دریا تو را در خود غرق می‌کند. من در ساوالان دوستی دارم، شکِّ در خلوص عسلش گناه کبیره است.

من، معلم خسته‌ی ادبیات، شاعری که هرگز نتوانسته بود یک شعر ناب بگوید، در ابتدای تابستان، کارم را که تمام کردم، بارم را بر دوش انداختم و به راه افتادم. از انزلی به سوی گردنه‌ی حیران و از آنجا به کوهستانی‌هایی با مرزهای دروغین زاده‌ی زور...

  • ۰
  • ۰

خانه ای برای شب
نویسنده: نادر ابراهیمی

📌📌ابراهیمی خانه ای برای شب را با مقدمه ای طولانی در مورد مفهوم داستان شروع می کند و بسیار زیبا و تامل برانگیز تعریف خود را از داستان و هدف اصلی نوشتن، در پاسخ به کسانی که او را به شعار دادن محکوم می کنند و نوشته های او را داستان نمی دانند، شرح می دهد.

🍁- نویسنده ای که یونیفرم بیانی و نثری دارد، فقط یک کتاب نوشته است. این بی شک مایه خرسندی ست که بگویند: نسلی گرفتار نثری است که نویسنده ای آن را ساخته است، مایه خرسندی همان نویسنده است. من نمی خواهمش و ترجیح می دهم بگویند: فلان، هنوز شکل واحدی از نثر ارائه نداده است. هنوز نمی تواند نثرش را انتخاب کند. هنوز نثری شکل نگرفته است. (صفحه 21)

🍁- بی شک نویسنده باید از علاقه مردم به نوشته های خود برخوردار باشد، اما این علاقه را باید ایجاد کند نه خود را با علایق پیشین مردم منطبق سازد. تمایلات شکل گرفته و گوناگون خواننده نباید مورد قبولی قطعی نویسنده قرار بگیرد. هدف نهایی نویسنده باید مورد قبول خوانندگان او واقع شود. به این ترتیب وظیفه من، فقط، ایجاد وحدت عقیده میان خوانندگانم نیست، بلکه نشان دادن نقطه مشترکی میان همه ی آن ها و آگاه کردن آنها به وجود چنین نقطه مشترکی است. (صفحه 31)

🍁- من به دانستن آنچه خواننده ام می داند قانع نیستم. من می خواهم که او ذهن خود را به کار بیندازد، می خواهم که جست و جو کند، فکر کند، رنج ببرد و درمانده شود، و باز بجوید و باز... و باز... آنقدر که رابطه ای برقرار شود، رابطه یی مستحکم، نتیجه بخش و سازنده. (صفحه 36)