گزیده ای از بهترین وپرخواننده ترین کتابهای منتشر شده

گزیده ای از بهترین وپرخواننده ترین کتابهای منتشر شده

ashtibketab@

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۳ دی ۹۶، ۰۰:۳۳ - محمد روشنیان
    سپاس

۲۸ مطلب در آذر ۱۳۹۶ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

 •نویسنده: گابریل گارسیا مارکز
•ترجمه: بهمن فرزانه
🍀رمان صد سال تنهایی حاصل ۱۵ ماه تلاش و کار گابریل گارسیا مارکز است که به گفته ی خود در تمام این ۱۵ ماه خود را در خانه حبس کرده بوده است!
🍀قسمت هایی از رمان صد سال تنهایی

 اورسولو نگران نشد. گفت: ما از اینجا نمی رویم. همینجا می مانیم، چون در اینجا صاحب فرزند شده ایم. خوزه آرکادیو بوئندیا گفت: اما هنوز مرده ای در اینجا نداریم. وقتی کسی مرده ای زیرخاک ندارد به آن خاک تعلق ندارد.
آئورلیانو اکنون نه تنها همه چیز را می فهمید، بلکه تجربیات برادرش را قدم به قدم برای خود مزمزه میکرد. یکبار که برادرش جزئیات عشق بازی را برای او شرح میداد، صحبتش را قطع کرد و پرسید: چه حسی به آدم دست میدهد؟ خوزه آرکادیو بلافاصله جواب داد: مثل زلزله است.
در واقع برای او زندگی مهم بود؛ نه مرگ. برای همین هم هنگامی که حکم اعدام را به اطلاعش رساندند به هیچ وجه نترسید؛ بلکه احساس دلتنگی کرد.
خوزه آرکادیو، ناگهان لبه برگردان های کت او را چسبیده و از زمین بلند کرد و صورت او را در مقابل صورت خودش گرفت و گفت: این کار را برای این انجام دادم که ترجیح میدهم جسم زنده ی تو را با خودم به این طرف و آن طرف بکشم، نه جسد مرده ات را.
وقتی که نجار برای ساختن تابوت قدش را اندازه می گرفت از میان پنجره متوجه شدند که از آسمان گل های کوچک زردرنگی فرو می بارد. باران گل تمام شب به صورت طوفانی آرام بر سر شهر بارید. بام خانه ها را پوشاند و جلوی درها را مسدود کرد. جانورانی که در هوای آزاد می خوابیدند در گل غرق شدند. آن قدر از آسمان گل فرو ریخت که وقتی صبح شد تمام خیابان ها مفروش از گل بود و مجبور شدند با پارو و شن کش گل ها را عقب بزنند تا مراسم تشییع جنازه در خیابان برگزار شود.
آئورلیانو یازده صفحه ی دیگر را هم رد کرد تا وقتش را با وقایعی که با آنها آشنا بود تلف نکند و به پی بردن رمزگشایی لحظه ای که در آن به سر می برد مشغول شد و همچنان به آن رمزگشایی ادامه داد تا اینکه خودش را در هنگام رمزگشایی آخرین صفحه ی آن نوشته دید؛ انگار که خودش را در آیینه ای ناطق ببیند. در این موقع همچنان ادامه داد تا از پیش بینی و یقین تاریخ و نوع مرگش آگاه شود؛ اما دیگر نیازی نبود که به خط آخرش برسد؛ زیرا فهمید که دیگر هرگز از آن اتاق بیرون نخواهد رفت؛ چون پیش بینی شده بود که شهر ماکوندو درست در همان لحظه ای که آئورلیانو بابیلونیا رمزگشایی نوشته ها را به به پایان می رساند، با آن توفان نوح از روی کره ی زمین و از یاد نسل آدم محو میشود و هرچه در آن نوشته آمده، دیگر از ابتدا تا همیشه تکرار نخواهد شد؛ چون نسل های محکوم به صد سال تنهایی بر روی زمین فرصت زندگی دوباره ای را نخواهند داشت.
  • سین میم
  • ۰
  • ۰

🥀بی تو
تمام امیدواری ها را
در مرز تاریکی ها گذاشته اند
🎋بی تو
روی
رستگاری های مان
خط کشیده اند

🌾اکنون
مدت های مدیدی ست
که این دریای پشت پنجره
دیگر زیبا نیست
مدت هاست که دیگر
روشنای انسانیت مان
بدون تو
سوسو می زند

❤️بیا
و برای ما
ساعت ها، روزهای
تازه ای بیاور

  • ۰
  • ۰

“هر کسی که با مدیر کار می کرد، احساس امنیت داشت. هیچ کسی احساس کنترل شدن یا ترس و تهدید نمی کرد چون همه از ابتدا می دانستند که مدیر چه می کند و علت کارهای او چیست. ”

“وقتی او در صندلی خود نشسته بود و فکر می کرد، مدیر یک دقیقه ای جدید متوجه شد چه فرد خوش بختی است. او می توانست نتایج بیشتری را در زمان کمتری بدست آورد. “

مختصر و مفید

شفافیت در مورد اهداف، موجب صرفه جویی زیاد در انرژی می شود و از این انرژی می توان در کارهای دیگر استفاده کرد.

 

کنت بلانچارد و اسپنسر جانسون

یک مرد جوان ، سراسر جهان را به جستجوی یک مدیر بزرگ می پردازد. او می خواهد برای این مدیر بزرگ کار کرده و یاد بگیرد مانند وی مدیر بزرگی شود. اما بسیاری از جاهایی که او می رود، انگیزه ای در او ایجاد نمی کند. او مدیران خشنی را ملاقات می کند که کارکنان آنها را دوست ندارند، و مدیران خوش مشربی که کارکنان خود را دوست دارند اما توجه کافی به سود و زیان شرکت ندارند.

آیا مدیری وجود دارد که ترکیبی از بهترین ویژگی های هر دو مدیر گفته شده را داشته باشد؟ مرد جوان درباره فردی می شنود که ظاهرا مناسب است. با کمال تعجب، مدیر می پذیرد که مرد جوان را سریع ببیند و در مورد نحوه مدیریت کارکنان خود صحبت نماید. بنابراین او حکایت مدیر یک دقیقه ای را آغاز می کند.

اگر در روش مدیریت افراد که تنها یک دقیقه زمان می برد، محتاطانه عمل کنید، فراموش می شوید. آیا این کار واقعا جواب می دهد؟ آمار فروش مدیر یک دقیقه ای نشان می دهد که:

❖ مدیران، وقت کمتری برای انگیزه بخشی به کارکنان و مشکلات آنان صرف می کنند، و به هر چیزی که یک راه حل بنظر برسد، اکتفا می کنند؛ یا

❖ باید روش دیگری برای مدیریت وجود داشته باشد.

 

روش مدیر یک دقیقه ای

مدیر یک دقیقه ای سه ویژگی دارد:

❖ توافق با کارکنان در مورد اهداف (کمتر از نصف آنها).

مطمئن شوید هر هدفی، بر روی یک تکه کاغذ جداگانه نوشته شده است. این کار” هدف گذاری یک دقیقه ای” است. از اینجا به بعد، کارکنان دقیقا می دانند که مدیر از آنها چه انتظاری دارد و به ندرت برای سوال یا مشکلی پیش رئیس می روند. آنها می دانند که مدیر آنها را برای حل این مشکلات استخدام کرده است.

❖ کارکنان باید بطور مداوم اهداف را بازخوانی کنند تا مطمئن شوند که انتظارات مدیر با عملکردشان مطابقت دارد. همچنین کارکنان باید جزئیات پیشرفت را به مدیران گزارش کنند. این کار برای تحت فشار قرار دادن آنها نیست، بلکه برای این است که مدیر بداند “آیا آنها کارها را صحیح انجام می دهند یا نه” این کار سبب “تحسین یک دقیقه ای” می شود و فیدبک مثبت و سریعی در مورد اقدامات انجام شده ارائه می دهد.

❖ اگر فردی دارای مهارت های لازم برای انجام صحیح کار است اما کار را صحیح انجام ندهد، با ” توبیخ یک دقیقه ای” مدیر روبرو می شود. این توبیخ شدید بخاطر عمل یا رفتار وی است، نه خود او و مدیر هشدار می دهد کار وی، مطابق استانداردهای بالایی که باید کارکنان شرکت داشته باشند نیست. مدیر پس از توبیخ، ارزش وی را به او خاطر نشان می کند.

بخش دوم داستان تلاش می کند توضیح دهد چرا مدیر یک دقیقه ای نتیجه می دهد.

هدف گذاری یک دقیقه ای خوب جواب می دهد چون “عامل اصلی که سبب ایجاد انگیزه در مردم می شود، دادن نظر در مورد نتایج است.” ما دوست داریم بدانیم کارمان را چگونه انجام داده ایم و اگر کارها را به خوبی انجام داده باشیم، احساس خوبی پیدا می کنیم. مدیر یک دقیقه ای تابلویی را روی دیوار نصب کرده که روی آن نوشته: “یک دقیقه وقت بگذارید و نگاهی به اهداف خود و سپس رفتارتان بیندازید. آیا رفتارتان شما را به اهداف تان می رساند؟” تکنیک ساده ولی موثری است.

تحسین یک دقیقه ای نیز به علت انگیزه دادن به دیگران موثر است. خیلی کم پیش می آید کسی را پیدا کنید که از روز اول تمام کارها را صحیح انجام دهد؛ پس باید به آموزش کارکنان بپردازید. «بنابراین کلید آموزش یک کار جدید به یک فرد این است که در ابتدا آن را تقریبا صحیح انجام دهند تا آنکه یاد بگیرند آن را دقیقا صحیح انجام دهند.» انضباط فردی برای افرادی که در مورد کاری که انجام می دهند، مطمئن نیستند موثر نیست. تنها تحسین موثر است. تحسین مانند سوختی عمل می کند که می تواند کل یک شرکت را به پیش ببرد.

توبیخ یک دقیقه ای نیز موثر است چون منصفانه ترین کار برای اصلاح عملکردهایی است که زیر استاندارد هستند. از آنجا که اهداف تعیین شده و انتظارات مدنظر بطور شفاف بیان شده است، کارمندان معمولا توبیخ را منصفانه می بینند. در چنین شرایطی به مدیر احترام گذاشته می شود. از آنجا که توبیخ سریع بوده و بخاطر عمل شخص (نه خود شخص) است، احساس بد کمتری وجود دارد. وقتی هم توبیخ تمام می شود، نتیجه بخش بوده و به زودی فراموش می شود.

 

از مدیریت تا رهبری

سادگی بسیار مدیر یک دقیقه ای شاید برخی افراد را به فکر وادارد که آیا چنین چیزی ممکن است، اما این کتاب چیزی بیش از بهره وری در محیط کار و روابط بین فردی است. فلسفه ” گرفتن نتایج بزرگ در زمان کم” از درک طبیعت انسان ناشی می شود.

داستان مدیر یک دقیقه ای اذعان می کند که مدیریت نمی تواند در یک دقیقه انجام شود. بیشتر نماد این است که مدیریت افراد نسبت به آنچه فکر می کنیم، پیچیده کمتری دارد. اصلا نیازی نیست جلسات پی در پی برگزار شود تا در مورد اهداف و مشکلات بحث شود. تنها یک زمان اندک نیاز است تا اهداف تعیین شود، اما پس از آن تماس بین رئیس و کارکنان می تواند حداقل باشد.

برخی از نمونه های موفق مدیران را در نظر بگیرید.

سرمایه گذار معروف وارن بافت، مدیرانی را استخدام می کند که بدلیل اهداف کاملا واضح، به ندرت نیاز به ملاقات با آنها دارد. این مدیران صرفا به کار خود پرداخته و گزارش های دوره ای خود را برای وارن بافت می فرستند.

محقق قطب جنوب ارنست شکلتون، مورد احترام کارمندانش بود زیرا کارمندانش می دانستند دقیقا چه چیزی از آنها انتظار می رود. اگر آنها برای هر چیزی توبیخ می شدند، همیشه دلیل روشن و منطقی داشت.

اخیرا، جک ولش رئیس GE، سبک مدیریت خود را به صورت “تنبیه و تشویق” توصیف می کند که اهداف او قبلا بطور کامل مشخص و بیان شده است.

این کار سبب ایجاد فضای ترس و وحشت نمی شود چون اگر فردی مطابق این اهداف پیش نرود، هیچ کسی جز خودش را مقصر نمی داند.

نکته: ایده های مطرح شده در مدیر یک دقیقه ای، تنها برای محیط کار نیستند، بلکه می توانند در روابط شخصی بکار روند. بطور مثال “سخت گیر و خوب بودن”، باید هدف هر پدر و مادری باشد.

نظر نهایی

پس از چند دهه از ارائه کتاب های سنگین در علم مدیریت و رفتار سازمانی، کتاب مدیر یک دقیقه ای مانند حس هوای تازه برای مدیران بود. ممکن است به نظر ساده برسد، اما این کتاب بر اساس آخرین یافته های روانشناسی رفتار نوشته شده بود. نبوغ بلانچارد و جانسون، این اطلاعات را در قالب یک داستان جذاب آورده است.

امروزه با ساختارهای سازمانی یکنواخت تر و تاکید بر کار گروهی، می توان استدلال کرد که این کتاب کمتر بکار می آید. این کتاب به نظر می رسد بیشتر به مدل قدیمی سلسله مراتبی “رئیس و زیردستان” در محل کار اشاره می کند. امروزه ما از تفاوت مدیران صرف و رهبران صحبت می کنیم که رهبر الهام بخش است و مدیر صرفا مدیریت می کند.

با این حال، رهبران واقعی، همانطوریکه مثال های بالا نشان می دهد، بدون داشتن دانش در مورد برخی از مهارت های اساسی کار سختی خواهند داشت. رهبران واقعی به دنبال ایجاد محل کار آرامش بخشی هستند تا کارکنان آنها با داشتن زمان کافی جهت تحقق اهداف مهم شرکت گام بردارند. این حس آرام بخش ناشی از آن است که همه می دانند دقیقا چه وظایفی دارند؛ اهداف و و ظایف هر فرد کاملا مشخص و شفاف است.

 

 

زندگینامه کنت بلانچارد و اسپنسر جانسون

کنت بلانچارد

کنت بلانچارد دارای مدرک لیسانس از دانشگاه کرنل در رشته دولت و فلسفه، دارای مدرک کارشناسی ارشد از دانشگاه کلگیت در رشته جامعه شناسی و مشاوره، و همچنین مدرک دکترا در رشته مدیریت است. او نویسنده کتاب مدیریت رفتار سازمانی: بکارگیری منابع انسانی است که به طور گسترده ای در دروس دانشگاهی تدریس می شود. بلانچارد در حال حاضر مدرس رهبری و رفتار سازمانی در دانشگاه ماساچوست نیز هست. علاوه بر اینها، شرکت آموزشی خود را نیز مدیریت می کند.

اسپنسر جانسون

اسپنسر جانسون سابقه ای در زمینه پزشکی دارد. او مدرک کارشناسی خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه کالیفرنیای جنوبی و مدرک دکترای پزشکی خود را از کالج سلطنتی جراحان گرفت.

او مدیر پزشکی شرکت مدترونیک، کهضربان ساز قلب را اختراع کرد، محقق پزشکی در موسسه مطالعات میان رشته ای (اتاق فکر)، و مشاور دانشکده پزشکی دانشگاه کالیفرنیای جنوبی بوده است. اسپنسر جانسون به همراه کنت بلانچارد، کتاب پرفروش مدیر یک دقیقه ای، و همچنین چند کتاب دیگر یک دقیقه ای را نوشته است. او همچنین خالق کتاب های ValueTales می باشد که بر اساس سرگذشت افراد مشهور برای کودکان نوشته شده است. اسپنسر جانسون کتاب انگیزشی هدیه را نیز نوشته است. جانسون داستان “چه کسی پنیر مرا جابجا کرد؟” را بیش از ۲۰ سال پیش گفته بود، اما تنها با اصرار کنت بلانچارد منتشر شد. ناشران از آمار فروش بیش از ۱۲ میلیون نسخه خبر می دهند.

بیش از ۷۵۰۰۰۰ نسخه از کتاب مدیر یک دقیقه ای در دست چاپ است. موفقیت کتاب مدیر یک دقیقه ای سبب انتشار کتابهایی با عناوین مشابه از جمله رهبری و مدیر یک دقیقه ای، فروشنده یک دقیقه ای، و کاربرد مدیر یک دقیقه ای در محیط کار شده است.

  • سین میم
  • ۰
  • ۰

بوف کور

بوف کور مشهورترین اثر صادق هدایت، نویسنده، مترجم و روشنفکر ایرانی است. او بوف کور را در سال ۱۳۱۵ هنگامی که به هندوستان سفر کرده منتشر کرد و ۵۰ نسخه از آن را برای دوستان خود فرستاد. بوف کور به زبان های انگلیسی و فرانسوی نیز ترجمه شده است.

صادق هدایت سال ۱۲۸۱ در تهران به دنیا آمد و سال ۱۳۳۰ در پاریس خودکشی کرد. هدایت در شرح حال خودش (+) می گوید:

شرح حال من هیچ نکتهٔ برجسته‌ای در برندارد نه پیش آمد قابل توجهی در آن رخ داده نه عنوانی داشته‌ام نه دیپلم مهمی در دست دارم و نه در مدرسه شاگرد درخشانی بوده‌ام بلکه بر عکس همیشه با عدم موفقیت روبه‌رو شده‌ام. در اداراتی که کار کرده‌ام همیشه عضو مبهم و گمنامی بوده‌ام و رؤسایم از من دل خونی داشته‌اند به‌طوری‌که هر وقت استعفا داده‌ام با شادی هذیان‌آوری پذیرفته شده‌است. روی‌هم‌رفته موجود وازدهٔ بی‌مصرف قضاوت محیط دربارهٔ من می‌باشد و شاید هم حقیقت در همین باشد.


این رمان به سبک فراواقع‌ نوشته شده و تک‌گویی یک راوی است که دچار توهم و پندارهای روانی است. این کتاب تاکنون از فارسی به چندین زبان از جمله انگلیسی و فرانسه ترجمه شده‌است. گلچین کوچکی از متن این کتاب :

  


بخش هایی از داستان بوف کور صادق هدایت:

در زندگی زخمهایی هست که مثل خوره در انزوا روح را آهسته در انزوا می خورد و می تراشد.

این دردها را نمیشود به کسی اظهار کرد، چون عموما عادت دارند که این دردهای باورنکردنی را جزو اتفاقات و پیش آمدهای نادر و عجیب بشمارند و اگر کسی بگوید یا بنویسد، مردم بر سبیل عقاید جاری و عقاید خودشان سعی می کنند آنرا با لبخند شکاک و تمسخر آمیز تلقی بکنند -زیرا بشر هنوز چاره و دوائی برایش پیدا نکرده و تنها داروی آن فراموشی بتوسطشراب و خواب مصنوعی بوسیله افیون و مواد مخدره است- ولی افسوس که تاثیر این گونه دارو ها موقت است و بجا ی تسکین پس از مدتی بر شدت درد  می ا فزاید.

  • ۰
  • ۰

لبه تیغ


موضوع:  داستان های انگلیسی قرن 20

نویسنده :   ویلیام سامرست موام

مترجم :   مهرداد نبیلی

طراحی و سبک نوشتن رمان 400 صفحه‌ای « لبه تیغ » از زبان نویسنده‌اش، « سامرست موام »، بسیار ماهرانه، روان و قابل توجه است. ترجمه مرحوم مهرداد نبیلی به غایت عالی و ادبی است.

 

- موام در این رمان پرسشهایی از قبیل: این زندگی چیست؟ چه معنی‌ای دارد ؟ آیا به راستی از زندگی، هدفی و منظوری دنبال می‌شود؟ آیا راه زندگی تنها معلول یک اشتباه کورکورانه تقدیر است؟ و ... را برای همگان مطرح میکند.

- او، علاوه بر خواننده، شخصیتهای مختلف داستانش را با این پرسشها به چالش دعوت می‌کند و از آنها پاسخهای متفاوتی را دریافت می‌دارد که هر کدام در نوع خود و بر اساس نحوه زندگی‌شان، قابل تامل هستند.

- یکی از شخصیتهای محوری رمان، جوانی است که از موقعیت های اجتماعی و متعلقات خود چشم پوشیده و به دنبال یافتن چیستی زندگی است.

خواندن آن به دوستان عزیز توصیه می‌گردد.(حتی بیش از یک بار)

- رمانی فلسفی، روانشناسی و جذاب که در سال 1944 توسط سامرست موام (1965-1874) نویسنده مشهور انگلیسی نوشته شده است.

- معرفی طرز تفکرات و تفاوت زندگی های دهه 1930 در آمریکا و لندن و پاریس و رکود اقتصادی گریبانگیرشان

- توصیه شده توسط آقای مصطفی ملکیان

- دو فیلم The Razor's Edge در سالهای 1946 و 1984 بر اساس این رمان ساخته شده است. اما متاسفانه روایت هر دوی آنها با روایت سامراست موام و اهدافش کاملا در مغایرت هستند و دیدن آنها توصیه نمی شود.

  • ۰
  • ۰

نام نویسنده : مارک فیشر

ترجمه : گیتی خوشدل

فصل 1: حکایت مشاوره مرد جوان با خویشاوندی دولتمند
روزگاری جوانی هوشمند می‌زیست که می خواست دولتمند شود. او به ستارة بخت خود اعتقاد نداشت. آکنده از نومیدهای دیگر دست و دلش به کار نمی‌رفت.
در این فکر و رؤیا بود که به کار جدیدی دست بزند و تنگناهای مالی‌اش را یکباره و برای همیشه از بین ببرد.
او می‌خواست نویسنده شود تا داستانهایش او را دولتمند و پر آوازه کند، اما جرأت نداشت به کسی بگوید که چه رؤیایی در سر دارد.
بارها تصمیم گرفته بود از کارش استعفا دهد اما نمی توانست، گویی شهامتی که درگذشته او را برای رسیدن به خواسته‌هایش یاری می‌داد از دست داده بود. روزی که به شدت احساس ناکامی می‌کرد ناگهان به کفر دیدار عمویی افتاد که بسیار دولتمند بو. شاید می‌توانست اندرزی دهد یا بهتر از ان پولی! عمویش او را بی درنگ پذیرفت اما قبول نکرد که به او وام دهد زیرا بر این باور بود بود که با یان کار به او کمکی نمی‌کند. پس از گوش سپردن به حکایت ناله و فغان جوا ناز او پرسید آیا فکر می کنی کسی که ده برابر تو در می‌آورد، هفته‌ای ده برابر تو کار می‌کند؟ خیر، بلکه باید در کارش رازی باشد که تو یکسر از آن بی خبری.
عمویش تصمیم گرفت برای کمک او را نزد مردی بفرستد که به او دولتمند آنی می‌گویند. او این نام را برگزید زیرا مدعی است که پس از کشف راز حقیقی تحول، یک شبه دولتمند شده است.

فصل 2 : حکایت دیدار جوان با باغبانی سالمند
جوان به سوی شهر دولتمند آنی رهسپار شد با هزاران فکر و سؤال در ذهن پس از وارد شدن به امارات مستخدم به او گفت که دولتمند آنی در این لحظه نمی‌تواند او را ببیند و باید در باغ منتظر بماند. در حال قدم زدن در باغ به باغبان پیری برخورد که به نظر با حیثیت بود.
باغبان از او پرسید: اینجا چه می‌کنی؟ جوان پاسخ داد: می خواهم دولتمند آنی را ببینیم، جویای اندرزش هستم. باغبان گفت: 10 دلار داری؟ جوان گفت: این تمام پول همراه من است. باغبان گفت: عالیست فقط به هین مقدار احتیاج دارم. بالاخره با تمام شکو تردید تمام دارایی همراهش را به باغبان داد، در صورتی که بعد از چند دقیقه فهمید که باغبان 000/25 دلار به عنوان پول توجیبی به همراه دارد،‌اول خشمگین ولی بعد متوجه شد که او همان دولتمند آنی است.

اولین قدم این بود که جوان بخواهد دولتمند شود و با صدای بلند فکر کند آنها برای صرف شام روبروی هم نشستند دولتمند جام شرابش را بلند کرد و گفت بیا به سلامتی نخستین میلیون دلار تو بنوشیم.
در طول صرف شام جوان فهمید که باید از کارش لذت ببرد و از اسرار دولتمند شدن آگاه شود و با شور و اشتیاق طالب آن باشد.

  • ۰
  • ۰

بامطالعه کتاب خوب ،از دنیاهای مجازی فاصله بگیرید
و زندگی خود را از نابسامانی و استرس نجات دهید.
khodahafezbikari@

برگزاری نمایشگاه کتاب در نمایشگاه بین المللی مشهد
 ۹الی ۱۵ آذرماه
ساعت ۱۰ الی ۲۱

  • سین میم
  • ۰
  • ۰

نویسنده : آنتونی رابینز

مترجم: مهدی مجرد زاده کرمان

زندگی خود را به صورت شاهکاری ناب درآورید . در وجود هر یک از ما استعداد و موهبتی عظیم نهفته است و ما به این جهان آمده ایم تا کار خاصی انجام دهیم و با کمک گرفتن از قدرت ایمان میتوانیم کارهای عظیمی انجام دهیم. به جای گشتن به دنبال قهرمانان تلاش کنیم و ما نیز در زندگی قهرمان باشیم.

 

در زندگی مراقب تصمیمات خود باشیم ، زیرا تصمیمات امروز ما حال و آینده ی زندگی ما را می سازند.پس مهم این است که امروز چه قدم هایی برای زندگی خود برداریم.

اگر در زندگی به نتیجه ای رسیدید که دلخواه شما نیست و فکر می کنید که شکست خورده اید، سعی کنید از این موارد تجربه ی درستی بگیرید و در آینده تصمیمات بهتری بگیرید ، زیرا در زندگی شکست وجود ندارد.

برای رسیدن به موفقیت نهایی به این موارد توجه کنید: اول اینکه بدانید در زندگی چه می خواهید و هدف مشخصی را پیش رو داشته باشید. دوم اینکه دست به عمل زده و قدم هایی برای رسیدن به هدف بردارید. در مرحله ی بعد مطمئن شوید کارهایی که می کنید موثر هستند و در نهایت طرز فکر و شیوه ی خود راتغییر دهید تا به هدف خود دست یابید.

با  مطالعه این کتاب:

  • ۰
  • ۰

هدیه

 نویسنده : دکتر اسپنسر جانسون

مترجم : مامک بهادرزاده

  موضوع : روانشناسی 

نوجوانی که با پیر مردی در مورد هدیه صحبت می کردند . نوجوان به پیرمرد گفت : شما به من گفتی وقتی هدیه را دریافت کنم خوشحال ترو موفق تر خواهم بود . پس منظورتان از موفق تر چیست ؟

پیرمرد جواب داد : موفق تر بودن ، یعنی پیشرفت به سوی چیزی که آن را مهم می دانی .

نوجوان سر درگم شد و معنای هدیه آن جور که باید بداند ،ندانست .

پیرمرد جواب داد :

تو قبلا می دانستی هدیه چیست ؟

تو قبلا می دانستی کجا آن را پیدا می کنی .

و تو قبلا می دانستی چگونه می تواند ترا خوشحال تر و موفق تر سازد .

وقتی جوان تر بودی آن را بهتر می شناختی .

فقط آن را فراموش کرده ای .

 

و نوجوان پا به جوانی گذاشت و هنوز در فکر حرفهای آن پیرمرد بود که هدیه به معنای چیست ؟

او شغلش چمن زنی بود و از بودن در زمان حال خوشحال بود و از کارش لذت می برد .

و بعد در یک لحظه آن را دریافت .

و پی برد منظور از هدیه چیست …..

چیزی که همیشه بوده است ؛ چیزی که هم اکنون حقیقت دارد :

هدیه گذشته نیست ، هدیه آینده نیست .

هدیه زمان حال است .

هدیه ، یعنی اکنون !

مرد جوان هرچه بیشتر به زمان حال می اندیشید ، آن را بهتر درک می کرد . بودن در زمان حال ، یعنی تمرکز بر روی آنچه اکنون اتفاق می افتد . یعنی قدر دانی از هدایایی که هر روز به تو تقدیم می شود .

او به پیش پیرمرد رفت و گفت که هدیه را یافته ام : هدیه همان حضور داشتن در زمان حال است

و پیرمرد گفت : به این توجه کن :

حتی در شرایط بسیار دشوار هنگامی که بر آنچه در لحظه ی اکنون درست است تمرکز می کنی احساس شادی بیشتری خواهی داشت و در نتیجه انرژی و اعتماد لازم را برای کنار آمدن با آنچه امروز درست نیست ، بدست می آوری .

این را همیشه به یاد داشته باشید !!!

بودن در زمان حال به معنی از خود راندن پریشانی ها ست ،

و توجه کردن به آنچه اکنون مهم است .

تو با آنچه امروز به آن توجه می کنی ، زمان حال خود را می سازی.

مرد جوان گفت : « پس حتی در شرایط سخت باید آشفتگی های کم اهمیتی را که مانع بودنم در زمان حال می شود ، از خود دور کنم

پیرمرد گفت :

اگر از گذشته چیزی نیاموخته باشی ،

مشکل میتوانی ، آن را رها کنی

ولی همین که از آن چیزی آموختی و گذشتی ،

زمان حال را بهبود می بخشی .

این جملات را به خاطر بسپارید .

مرد جوان گیج شده بود و باز پرسید : « چه موقع باید تنها در زمان حال باشم و چه موقع باید از گذشته پند بگیرم ؟ »

پیرمرد جواب داد

  • ۰
  • ۰

نویسنده: ساموئل کلاسون

مترجم این کتاب:مهدی مجرد زاده کرمان

ارکاد،ثروتمندترین مردبابل

کتاب ثروتمندترین مردبابل مجموعه ای از داستان های واقعی است که هم ازلحاظ ادبی وهم از لحاظ راهنمایی های مالی وسرمایه گذاری دارای اهمیت خاصی است.درهمه داستانهاعلل مشکلات مالی مورد بررسی قرارگرفته وراهکارهای عملی،برای حل کردن انهاگفته شده.هدف واقعی در این کتاب ایجادبینشی است تاعلاقه مندان به موفقیت مالی به کمک ان ثروتمند شوند،ازثروت خودنگهداری کرده واز درامدحاصل ان ثروت،ثروت بیشتری تولید کنند.

درادامه به خلاصه ای ازمطالب مهم کتاب میپردازیم.

اولین ودومین داستان کتاب مربوط به مرد ارابه سازی به نام بن سیر ودوستش کوبی می باشد،که هردوپس ازسالها تلاش وکار بی پول وفقیر بودنند،از این روتصمیم گرفتن تاراهی برای ثروتمند شدنشان بیابند.پس نزد دوست قدیمی خود به نام (آرکاد)که در ان زمان ثروتمند ترین مرد بابل بود رفتندتاراه ثروتمند شدن رابیاموزند.

ارکاد درجواب گفت :جمع اوری مال وثروت قواعد وقوانینی دارد که شما هنوز انرا فرانگرفته اید.من درجوانی اموختم که ثروت توانایی انسان را برای داشتن چیزهایی که موجب خوشبختی ورضایت میشود افزایش میدهد.ثروت، قدرت به همراه می اوردو می تواند موجب ارامش روح وجان شود.من هیچ میراث پدری نداشتم،هیچ دانش وهوش فوقالعادهای!پس دریافتم باید به مطالعه بیششتر در این زمینه بپردازم.

ازنظر ارکادعلم بردونوع است:۱-علمی که موجب یادگیری نادانسته ها می شود.۲-علمی که موجب می شود بفهمیم چه چیزهایی رانمی دانیم.

در ادامه ارکاد از نحوه اشنایی اش با (القمیش)که در زمان خود یکی از ثروتمندان بود سخن می گوید.این اشنایی نقطه عطفی می شوددر زندگی وی،القمیش راه ورسم کسب ثروت را به ارگاد می اموزد.او می گوید راه دولتمندی را آن گاهی اموختم که متوجه شدم قسمتی از درامدم برای خودم است وباید ان را برای خودم نگه دارم،القمیش می گفت این سهم نبایدکمتر از یک دهم در امدم باشد.

 

سه اصل کلی ثروتمند شدن

ارکاد برای دوستانش توضیح می دهد،که اندوخته یک ساله اش رابرای خریدجواهر به اجرپزی می دهد و اجرپز به دلیل بی تجربگی شیشه رنگی رابه جای جواهر خریداری می کند.بدین ترتیب پس انداز اوازبین می رود و او یادمی گیرد،هر کسی برای سرمایه کذاری به شخص بی تجربه ای مراجعه کند،محکوم به شکست وازدست دادن مالش است.

اصل اول: باید یاد بگیری که با مبلغ کمتری نسبت به درامد خود بتوانی زندگی کنی.

اصل دوم: ازافرادصاحب علم وتجربه کمک بگیر.

اصل سوم:باید یاد بگیری اندوخته هایت را در خدمت بگیری.

برای مثال اگر با خود قرار می گذارید که به مدت صد روز هر بارکه از روی پلی عبور می کنید ریگی را از کنار راه برداشته و در رودخ انه بیندازید ، حتما این کار را بکنید .
اگر فرضا در روز هفتم فراموش کردید این کار را انجام دهید ، باید همان موقع برگردید و ریگ را در رودخانه بی ندازید. هرگز نگوئید فردا دو تا ریگ می اندازم . در ضمن برای خود وظایف دشوار و غیر عملی درنظر نگیرید.

ازنظر ارکاد قدرت اراده یعنی داشتن هدفی ثابت وغیرقابل تغییر وانجام کارهایی برای رسیدن به ان.درضمن برای خود وظایف دشوار در نظر بگیرید.داستان دیگری در کتاب است که بهفقرمردم بابل بعد ازجنگ ونباشته شدن ثروت نزد عده ی کمی از مردم جامعه می پردازد.در این داستان (سارگون)پادشاه بابل پس از مشورت با وزیر خود تصمیم می گیرداز ارکاد که ثروتمندترین مرد بابل است کمک بگیردتا بتواند جامعه را ازفقر نجات دهد.ارکاد انجام این کار را می پذیرد وقرار می شود صدنفر از افراد  را اموزش دهد واین افراد به اموزش مردم جامعه بپردازند.ارکاد مراحل هفت گانه اموزش هایش را در هفت روز به افراد اموزش داد.